«من با نظر تو مخالفم اما حاضرم جانم را فدا کنم تا تو بتوانی حرفت را بزنی!»
ولتر
1
نمیدانم کی قرار است کمی قدرت تحملمان را بالا ببریم. نمیخواستم دومین پست وبلاگم باز هم غر زدن باشد، ولی فکر کنم دارد می شود.
با اینکه در پست اول توضیح داده بودم که مشی این وبلاگ چگونه است ولی باز هم نامههایی از طرف "ساسان" ، "مهرداد"، "یک دیوانه"، "فوتبالیست" ، "امیرعلی" و... به صندوق پستی وبلاگ ارسال شد که حاوی مقادیر قابل توجهی پند و اندرز بود! (حالا این دوستان، با این سرعت، از کجا به وبلاگ من لینک شده بودند را نمی دانم.)
نمیخواهم فکر کنید دلیل نوشتن این پست، همین چند نامهای است که از این دوستان دریافت کردهام. شاید بهتر است این گونه فکر کنیم که این نامهها بهانهای شد برای یک درددل قدیمی. یک درددل بهجامانده از روزهایی که در وبلاگ قبلیام مینوشتم و کامنتهایی را در وبلاگ خود و دوستانم میدیدم که باعث میشد احساس جهان سومی بودن تمام وجودم را فراگیرد.
2
میدانیم که عقل مدرن، که با دکارت معنا مییابد، یک عقل سوژهمحور است. در تفکر مدرنیته، سوژه خودمختار و خودبنیاد است و اینگونه است که مدرنیته با فردیت گره خورده است. مبنای تنظیم روابط اجتماعی در جوامع مدرن، هویت فردی است نه هویت جمعی و فضاهای شخصی و اختصاصی، از دفترچهی خاطرات گرفته تا وبلاگ، همه و همه راهی است به سوی تحقق این فردیت مدرن.
میخواهم بگویم که اینجا وبلاگ "من" است. تأکیدم روی "من" به این دلیل است که "من" تعیین میکنم اینجا چهچیزی بنویسم و چهچیزی ننویسم. "من" هستم که میاندیشم و حاصل اندیشیدنم را مکتوب میکنم و آن را دلیلی برای بودن خود قرار میدهم. در اینجا، در این فضای مجازی، "من" میخواهم واقعی باشم. میخواهم باور کنم که وبلاگ بهعنوان یک رسانهی مدرن در یک فضای مجازی، درپی آفرینش یک "من" واقعی است نه یک "من" مجازی. میخواهم به خودم حق بدهم که یک "فرد" مدرن باشم. میخواهم تمرین کنم که به "فردیت" احترام بگذارم.
3
یک پاراگراف هم برای دوستان متدین موعظهگر:
دوست من!
"من" اگر میخواست مثل "تو" بشود، وبلاگ نمینوشت، میرفت حرفش را در رسانهی میلی تحویل ملت میداد یا در صفوف به همپیوسته ی نماز جمعه و راهپیمایی فردا گلوی خودش را جر میداد و مرگ بر آمریکا میگفت. برای "من" ازشأن و ادب و نزاکت و شرم و حیا و فرهنگ و خواهر و مادر و دموکراسی و آزادی بیان و اندیشه و حق و دین و آخرت و شر و ورهایی از این دست سخن نگو. "من" همین است که میبینید. بدون سانسور و ممیزی. بدون محدوده و ملاحظه. بدون خط قرمز و بدون اعتقادی به خط قرمز.